کاربرد رنگ

به نام خدا 

برای لاغر شدن از بشقاب و رومیزی آبی استفاده کنید.رنگ آبی اشتها را کم می کند.

     اگر مضطرب و عصبی هستید٬ از رنگ سبز استفاده کنید. رنگ سبز آرامش بخش است و فشار خون را کاهش می دهد.

     اگر بی حال و حوصله هستید٬ رنگ نارنجی را انتخاب کنید تا بی حالی شما از بین برود.

     اگر از کم خونی رنج می برید٬ از گوشت قرمز و میوه های قرمز رنگ مانند گیلاس و توت فرنگی استفاده کنید.

     افراد افسرده لباسهای زرد بپوشند٬ غذاهای زرد رنگ بخورند و در اطراف خود رنگ زرد بجویند. زرد سطح انرژی را بالا برده و مانع افسردگی می گردد.

     اگر کم خوابید٬ از چراغ خواب و وسایل بنفش رنگ در اتاق خواب استفاده کنید. بنفش٬ آرامش بخش و خواب آور است.

      اگر مشکلی پیش روی شماست٬ از رنگ نیلی استفاده کنید تا بهتر بیندیشید.

برگرفته از مجله خانواده صف ـ اردیبهشت ۸۸

بررسی زمینه های تاریخی کتاب آشنایی با مکاتب نقاشی( ۱۳)

بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

 

 

 

(13)

هنر روایی مصر در خدمت چیست ؟ 

 

 اگر بخواهیم بین هنرهای تجسمی در مصر و در بین النهرین مقایسه ای کنیم ، صد البته نقاشی مصر نسبت به آن چه در بین النهرین می بینیم در اوج زیبایی است .  نقاشی مصر سحر انگیز ( شاید به همه ی معانی کلمه ) است . 

 

 گاه نبوغ آدمی هنگام خلاقیت و هنر او را به حرکت  وا می دارد ، که این مشخصه ی نقاشی مصر است ( آن هم چه حرکت بدیع و ظریف و اصیلی ) و گاه نبوغ آدمی او را ساکن و سنگین می کند ، که این به نظر من وجه مشخصه ی  ادبیات حماسی ( و نه هنر تجسمی ) سومر است .  

 

اگر فریاد غریقی بتواند زیبا باشد ، این فریاد غریقان سومری است و اگرخیالی بتواند به منتهای درجه مردم فریب باشد این وجه مشخصه ی نقاشی مصر است .  

 

  نقاش مصری در نگاه اول یک روایتگر سبکروح است که ما را به خلسه ی داستان هایش دعوت می کند .  آن همه رنگ وترکیب هماهنگ که با شکل معماری بنا و نیز با خط  هیرو گلیف در هم تنیده شده ( زیرا نقاش یک خطاط زبر دست و صنعتگر ماهر نیز هست ) ما را متقاعد می کند که هنرمند  در منتهای دانایی و مهارت و زیباشناسی دست به کار ایجاد این نقاشی ها شده . به ویژه که این نقاشی ها با ما سخن می گویند و جزییات ظریفی از زندگی را با ریتم و حرکتی دلنواز برای ما بازگو می کنند ، چنان که هیچ ملت کهنی را بیننده امروزی به اندازه ملت مصر نمی شناسد و با جزییات زندگیش آشنا نیست.  

  

 

و این ها همه مرا به این جا می رساند که می توان منتهای قدرت یک آدمی را در ایجاد زیبایی به کار برد و اما گمراه بود . هنر مصر برای کسی که با علت پیدایشش آشنا می شود ، تکان دهنده است.

 

 

 شاید درست نباشد که بیش از این از نحوه نوشته شدن کتاب مکاتب انتقاد کنیم .  

 

با این حال اگر من فقط اجازه داشته باشم که یک انتقاد دیگر بکنم ، این است که نویسندگان کتاب در لابلای سطور به شکلی نا بخشودنی  جهان بینی دانش آموزان را مورد حمله قرار می دهند . 

 

 البته این بهیچوجه گناه نویسندگان کتاب نیست ، بلکه مسئولیت  بر گردن کسانی است که محققند و در این زمینه کاری نمی کنند.  و چون به طور کلی رسم بر این است که اشخاص ساکت باشند و خاطر دیگران را نیازارند  من هم از نویسندگان کتاب _ که این قدر نا آزموده کتاب را نوشته اند_ و هم از محققان ارجمند _ که ما خواب خوششان را در این جا بر آشفتیم _عذر خواهی می کنم ( اگر در گوشه ی خلوت این وبلاگ اصلا خوابی اشفته شود ) .  و چون این تحقیق به عنوان یک تکلیف ضمن خدمت در نهایت تسلیم کارگروه اقدام پژوهی اداره آموزش و پرورش استان خواهد شد  ، از کسی که در این گروه حوصله می کند و این سطور را  می خواند هم عذرخواهی می کنم .   در حالی که عذر خواهی من در نهایت  چه فایده ای دارد؟ 

 

  چنان که گفتم کتاب به طرزی نابخشودنی مرزهای اعتقادات مذهبی و خرافه ها را  درهم می کند .  در کتاب مکاتب  ( و منابعی که کتاب از آن اخذ شده )  به کلیه ی هنر هایی که بر اساس  اعتقادات  بت پرستانه مختلف در سراسر جهان پدید آمده اند مارک مذهبی و گاه دینی چسبانده شده .  و تنها مکاتبی از این برچسب بی بهره اند که مستقیما در خدمت نهاد های بت پرستی نبوده اند و یا این که واقعا دینی هستند . 

 

 

 مثلا مکتب هرات یا سلجوقی که روح مذهب و شیرازه ی دینی در آن به نحو شایانی به چشم می خورد به هیچ وجه به عنوان هنری با شالوده ی دینی وصف نمی شوند و حال آن که مکتب هرات مشحون از  تفکر توحیدی است و مکتب سلجوقی مکتب خط و کاشی  است که هر دو در ساختمان مساجد به کار رفته اند.  اما هنر هند که بت پرستانه است و هنر مصر که سحر ورزانه است دینی و مذهبی نامیده می شوند.

 

 

 هنر مصر مثل یک نمایش زیباست که بازیگری آن را در حضور شما اجرا می کند و بعد شما متوجه می شوید که بازیگر دچار مالیخولیا ست و با سایه اش روی دیوار مشغول صحبت است.  

 

 

یا مثل یک خط زیباست  که کلمات مقدس را نوشته است  اما بعد می بینید دور این کلمات  با عدد و حروف چیزهایی نوشته اند و شیاطینی را فرا خوانده اند . 

 

 به همین صورت وقتی متوجه می شوید که اندیشه ی  هنرمند مصری در خدمت چه نوع دیوانه بازی ای است برجای خود خشکتان می زند.

 

این روزها مرز سحر و دین در جامعه ی ما به غایت مغشوش است و مقصر این موضوع نهاد هنرو علوم انسانی نیست.  زیرا این دو  نهاد  در نهایت کفر را به شرک و مسلک کلبی را به خرافه ترجیح می دهند.  

 

اگر مرز سحر و مذهب مشخص نیست  علت را باید از محققین مذهبی سوال کرد . به هر حال من در این جا نمی خواهم  مجبور شوم که بیش از این عذر خواهی کنم . همین قدر بگویم تفکیک توحید از شرک و دین از خرافه  در این زمانه تنها به عهده ی فطرت حنیف است  . هر گاه دین از توحید دور شود  ، به شرک و شقاوت گرایش پیدا می کند . مرز شرک آن جاست که حس کنیم کسی در دعاهایمان آمده است  که جای خدا را گرفته است . دائم او را صدا می زنیم و فکر می کنیم با صدا زدن او خدا را خوانده ایم . و مرز دین و خرافه آن جاست که دین ما را در طلب هدایت یاری می کند  اماخرافه  ساخته می شود تا جای پای ما را در این دنیا محکم کند. واسطه ای شود بین ما و دین ، و ما به کمک آن به دین چنگ می زنیم تا برای دنیای خود امکاناتی بیشتر و بیشتر فراهم کنیم و آتش حرص خود را فرو بنشانیم .

 

 در مصر هم همین اتفاق رخ داده است .

 

 انسان مصری برخلاف انسان سومری ، چندان اهل غور در خویشتن و نفس خویش و محاکمه و پرسش و پاسخ با خدایان نیست ( شاید چون دل آگاهیش اندک است ) .    

  

برخلاف انسان بابلی لا اقل در بدو امر دین را وسیله آزادی های نامشروع یا کارهای خطا نمی داند  .  

 

او انسانی سختکوش ، مثبت و اهل عمل است . دنیا را برای خود با سنگ های وزین محکم می کند ، بهداشت و پزشکی را رونق و توسعه می دهد .  خدایان مصری از نظر او  امید بخش و مهربانند . فکر می کند که اورا غرق نعمت کرده اند ٬ به او پزشکی و شعر و نور وبرکت نیل را بخشیده اند !  

 

کاهن مصری دستورالعمل های دقیق و پیچیده و مقدسی برای نحوه ی برخورد با معابد و پرستش بت هایش دارد .  

برخلاف بابلیان بت خانه برای او مرکز عیش و عشرت یا محاسبات اقتصادی نیست ( اگر چه بتخانه ها از لحاظ اقتصادی پشتوانه ی پر و پیمانی دارند)  .  

کاهن مصری ( لا اقل در اصول )  اهل ریاضت و امساک است .  انسان مصری دور اندیش است و قصد دارد آینده ی روشن و درخشانی برای خود بسازد . 

 

 او برخلاف انسان سومری که لذت های خاکی  را با هیچ ارزش والایی عوض نمی کند ، اهل" استعلی" است .  دائما طلب علو می کند و تنها چیزی که او را نگران می کند . چشم انداز مرگ است . برخلاف انسان سومری که دست ها را به هم می فشارد و با چشمانی نگران به خدایانش خیره می شود و تسلیم سرنوشت شوم خودش است ، مرد مصری مایل نیست که به صورتی فلاکتبار به دنیای زیر زمینی ( جهان دیگر ) منتقل شود . به همین دلیل دست به کار می شود تا این آینده را تغییر دهد . 

 

شاید الهاماتی شیطانی و نادرست به او این نوید را می دهد که برای تغییر این سرنوشت و ایجاد جهانی روشن و نورانی در دنیای غرب راهکارهایی هست ، چون انسان مصری صنعتگر بزرگی  بوده ( و هنوز هم هست ، مصریان هنوز هم هنرمندان بزرگی هستند)  دست به کار می شود که به کمک علم و هنر این آینده را تغییر دهد .  

 

اعتقادات بت پرستانه به کمک می آید و انسان مصر غرق  امور جادویی خود می شود . در این جا اندیشه ی توحیدی و بصیرت دینی غایب است تا به او نشان دهد که حالا و همیشه ، در دنیا و آخرت این ارزش عمل در نزد یگانه پروردگار عالم است که سرنوشت آدمی را چه در این دنیا و چه در دنیای دیگر تعیین می کند. و اگر بخشش خدای یگانه نبود سرنوشت آدمی  به سبب گناهانش  هر گز بهبود نمی یافت .

 

 در حقیقت انسان مصری با آن که دانشمند و هنرمند بزرگی است ، مرد خردمندی نیست .  این درد بزرگی است که انسان آن همه فن و علم و هنر و زیبایی و جاذبه را در خود جمع کندو اما خردلازم برای شکستن و  کوچک دانستن  خود را نداشته باشد . این چیزی است که در انسان سومری با همه ی فلاکت و بدبختی اش کمی وجود دارد ، و شاید به همین دلیل همه ی پیامبران از سومر گذر کرده اند اما مصر سرزمین تنهایی پیغمبران بوده است.

 

 

هنرمند مصری روی دیوار مقبره ها شروع به نقاشی می کند . ( این همان نقاشی هایی است که  قبلا از آن سخن گفتم ) او همه ی احوال و حرکات متوفی و همه کارهایش را در زندگی روی دیوار تصویر می کند . وابستگی هایش را ، دوست داشتن ها ، دلخوشی ها ، سختگیری ها و تمامی وجوه زندگیش را باز می نماید     ( اگر دلخوشی ها و وابستگی ها و بیزاری های واقعی ما را کسی ترسیم می کرد چه صحنه های عجیبی که به وجود نمی آمد! ) . 

   

 

   

 قاعدتا این فکر از آن جا برای او پدید آمده است  که تحویل گیرندگان متوفی می بایست تصویر روشنی از سرگرمی ها و دلخوشی ها ی او داشته باشند تا اورا از این بهره مندی ها محروم نکنند .  

 

این موضوع بسیار جدی است . بنابراین نقاش مصری در همان حال که مامور حفظ جزییات است باید تمام تلاش خود را مصروف تجسم هر چه بهتر این صحنه های حساس و سرنوشت ساز کند ... 

 

 ببینید  استعلا ی بشر او را دچار چه دیوانگی هایی می کند! 

 

 این نقاشی ها که با رنگ های شفاف و مرغوبی رنگ آمیزی می شوند . دنیایی روشن و زیبا را ترسیم می کنند . قراردادها ثابت و لایتغیر است و زبان خاصی دارد که گویا به همان قرار دادهای همیشگی ساحری مربوط است  تا نیروهایی که به این زبان گوش فرا میدهند و ترتیب اثر می دهند آن را درست تفسیر کنند. 

 

 کتاب می گوید ، پرسپکتیو در نقاشی دیواره ی مقابر " مقامی " است یعنی  ترسیم اندازه ی پیکره ها برحسب مقام و منصب و اهمیت افراد است.( البته  به نظر من این  کاربرد اصطلاح "پرسپکتیو مقامی" در این جا صحیح نیست .) به هر حال منظور این است که بردگان و زیر دستان کوچک ترسیم می شوند و هر چه مقام شخص بالاتر می رود بزرگتر ترسیم می شود٬ که قاعدتا فرعون و ملکه بزرگترین افرادند.   

   

همچنین این قرار داد نیز وجود دارد که افراد فرو دست سر زنده و پر تحرکند و افراد والا مقام ساکن و با وقار . این قرار دادها  از نظر مصریان به تحویل گیرندگان متوفی کمک می کند تا نقاشی ها را درست تفسیر کنند.

 

 

همچنین مجسمه ای یا مجسمه هایی ( که دقیقا شبیه فرد ساخته می شود  ) در مقبره قرار می گیرد تا  روان شخص متوفی که پس از مرگ به سراغ او می آید و تقریبا می توان گفت همزاد اوست بتواند در آن حلول کند و به زندگی ادامه دهد . از این رو مجسمه ساز مصری نیز تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا این  مجسمه  یا مجسمه ها را هر چه بیشتر شبیه مرده بسازد  تا همزاد بتواند به نحو احسن در آن حلول کند. 

 

در این جا  تلاشم  این بود که  یک نوع معنی شناسی از هنر مصر ارائه شود . بدیهی است که هنر مصر حاوی داستان های عجیب در باره ی  ارباب انواع بو بژه آنوبیس در مراسم تدفین مردگان و نیز خدای خورشید رع و ایزیس و غیره هست که در سایت های دیگر به تفصیل  درباره ی آن ها صحبت شده و در برخی از سایت ها مطالب  جالبی درباره ی آن ها ارائه داده شده است . 

حدیث شریف: بنده نوازی خداوند

 به نام خدا 

حضرت علی علیه السلام فرمودند:«آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح می کند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیاى او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.»

حدیث شریف : کسانی که در ظلم شریکند

 به نام خدا 

حضرت علی علیه السلام فرمودند: «شخص ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضى به ظلم است، هر سه با هم شریکانند.»