به نام خدا | |
باز باران با ترانه می زند عشق، آهنگ شبانه می زند دیو اما کر، در این تفسیرهاست باز هم نامردمانه می زند این حکایت، آب، بابای تو است قصه ی دارا و سارای تو است ماجرای مرد و باران است و اسب شرحی از تصمیم کبری تو است پیکرت می سوخت در خاک اینچنین پای مشق ناتمامت خورد مُهر مُهر آبی هزاران آفرین با دوصد یاقوت خون پاک یار دفترم پر گشته از شعر انار رفته ای و مانده در اوراق ما شعرهای عاشقان بی قرار یاد باد آن مِهر های پر امید "دانش آموزان، کتب، درسی رسید" کاغذ کاهی و گاهی هم سپید درس ما تا آخر درس شهید به یاد یارانی که به جرم دانستن، رفتند! | |
شعر از امیر حسین قادری |
خیلی زیباست