بسم الله الرحمن الرحیم
(2)
پیش از این نوشتم که کتاب آشنایی با مکاتب نقاشی سال سوم هنرستان از نظر بسیاری از معلمان کتاب مشکلی برای تدریس است . مواردی که به عنوان مشکلات این کتاب ذکر کردم موانعی است که البته معلم مجرب و کارآزموده باید بر آن غلبه کند . اما در این راه مضامین و مفاهیم خود کتاب هیچ کمکی به معلم نمی کند . در این قسمت بر آنم که نقیصه ی اساسی تری را مطرح کنم که شاید به سادگی مشکلات پیشین قابل رفع نباشد.
هر آموزگار ، سخنران ، مولف واستاد ی می داند که برای آن که موضوعی در فهم مخاطب بنشیند ، می بایست یک زمینه و دامنه ای برای کل مطالب در نظر گرفت و همه ی مطالب ریز و درشت و ساده و پیچیده را با تمسک به پیش داده های آن زمینه بیان کرد .
به همین دلیل هم در هر تالیفی شما قبل از هر چیز تعریف اصطلاحات ، احکام ، قوانین ، و مفاهیمی را که به عنوان شالوده و اساس بررسی مورد استفاده قرار می گیرد ملاحظه می کنید .
کتاب مکاتب این طور نیست . نه مقدمه ای دارد و نه بیانی برای شیوه و رویکرد مطالعه مکاتب نقاشی . هیچ نوع زمینه ی کلی در هیچ کجا بیان نمی شود . البته نموداری هست از دوره های تاریخی مختلف که مکاتب در ذیل آن جای داده شده اند .
در ابتدای کتاب سخنی با هنر آموزان گفته شده و از آن ها خواسته شده که به موضوعاتی از قبیل اهمیت تاریخ هنر و نقاشی و چگونگی مطالعه تاریخ نقاشی فکر کنند . بلافاصله در صفحه ی بعد نقاشی ها ی منطقه ی کوهدشت و همه ی جزییات مربوط به آن ها بیان شده است.
بنده در این جا دارم همان کاری را می کنم که کمیسیون برنامه ریزی درسی از معلم خواسته است . یعنی به این که چگونه باید این کتاب را بیان کرد و تحت مطالعه در آورد فکر می کنم . و به این نتیجه می رسم که بیان نقاشی های میر ملاس لرستان بدون هیچ پیش زمینه ای کار بسیار مشکلی است . البته این مطالب تا حدی در کتاب تاریخ هنر ایران بچه ها هم مورد مطالعه قرار می گیرد . اما اطلاعات نهایی بچه ها از کل مطالب همان قدر در کتاب تاریخ هنر ایران بی سر وته است که درمکاتب نقاشی .
ممکن است کسی بگوید که زمینه ی مورد مطالعه " نقاشی" است . یعنی ما در این کتاب پدیده ی " نقاشی" را به عنوان محصولی فرهنگی و هنری که آیینه و بازتاب عقاید ، باورها ، و بنیان های معنوی و مذهبی ومادی ومعیشتی مردم هر زمان و روزگار و جغرافیای خاص است بررسی می کنیم .
این البته هدف بسیار جالب توجهی است . اما آیا کتاب موفق شده است چنین کاری کند و اگر کتاب موفق نشده معلم چقدر می تواند موفق شود و اگر معلم نتواند که دیگر وای به حال دانش آموز.
تصور کنید معلمی که کتاب را درس می دهد به بچه ها می گوید که هنر نقاشی در روم باستان در خدمت توصیف لذت های طبقه ی اشراف جامعه بود و اما مجسمه سازی در خدمت تبلیغات حکومتی بود . و در جای دیگر می گوید هنر مصر در خدمت رویکرد مذهبی خاصی بوده که بر افکار مصریان حاکم بوده و در جایی دیگر می خواهد بگوید که هنر شیراز به افتخارات گذشته ی ایرانیان پرداخته است و نقاشی دوره ی یوآن در چین هنر سیاه بینانه ای است که از عمق وحشت و رنج حاکم بر اذهان مردم در دوره ی استیلای مغول مایه گرفته است .
بیان این مطالب در توصیف انواع مکاتبی که از شرق تا غرب جهان در طول تاریخ گسترده شده یک ذهن آماده می طلبد . ذهنی که بداند روم چگونه حکومتی داشت و چرا تبلیغات برای این حکومت ارزش ومعنی داشت. و وقتی از رویکرد مذهبی حاکم بر مصر صحبت می کنیم منظورمان چیست و این چه نوع مذهبی بوده که محصولاتی چنین عجیب و خاص داشته است ( کتاب دقیقا هنر مصر را مذهبی دانسته است و شاید بهتر باشد بعدا درباره ی این موضوع مفصلا بحث شود ) یا استیلای مغول از شرق تا غرب زمین چه معنا و مفهوم و پیامدهایی داشت .
به طور خلاصه کتاب آشنایی با مکاتب نقاشی ناگزیر می باید یک نوع کتاب تاریخ باشد . چرا که وقتی ما از ویژگی مکاتب نقاشی در زمان های مختلف صحبت می کنیم می بایست هر هنر را با توجه به شرایط زمانی و تاریخی در جغرافیا ی خاص خودش بررسی کنیم . از این رو ذهن آماده ای لازم است مجهز به اطلاعات عمومی تاریخی مربوط به نقاط مختلف جهان باشد .
دانش آموزان سال سوم هنرستان چنین ذهن مجهزی ندارند . به همین دلیل معلم ناچار است تا حدی تاریخ را به طورعمومی بداند و آن را بیان کند (و ای بسا برای بیان برخی نکات مطالعه ی تخصصی نیزلازم است ).
اگر چنین نکند هیچ زمینه ای وجود ندارد که معلم با توسل به آن تحولات فکری و اجتماعی و نتیجتا رویکرد های هنری را به درستی تشریح کند تا کلاسش صرفا محل بیان یک مشت حفظیات فرار و نا مفهوم نباشد.
خلاصه کنم برای بیان مکاتب نقاشی معلم محتاج اتخاذ یک رویکرد تاریخی است.